مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 17 شهریور 1403 ساعت 13:552024-09-07حوادث

تنگ شکسته 


تنگ شکسته را دادم دستش.

روبه رویم مرد میانسالی بود که صدایش به وضوح می لرزید.

گفتم: «به قول خودت مشتری نیستم.

جنس هم نمی خواهم.

آمدم بگویم پسر شما شهید شده است؛ - تنگ شکسته را دادم دستش.

روبه رویم مرد میانسالی بود که صدایش به وضوح می لرزید.

گفتم: به قول خودت مشتری نیستم.

جنس هم نمی خواهم.

آمدم بگویم پسر شما شهید شده است؛ ابوالقاسمتان.

خداحافظ شما! به گزارش ایسنا، متنی که می خوانید روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان پیام رسان و راننده پیکر شهدا است که توسط کانال تلگرامی آب و آتش منتشر شده است: چشمم از زن برگشت به داخل مغازه.

مهدی فر منتظر زل زده بود به من.

خیره نگاهم می کرد.

گفت: فرمایش! قیمت کردم.

این ظرف را، آن ظرف را.

با حوصله جواب داد.

یک چشمم به ظروف بود و یک چشمم به او که هنوز نمی دانست پدر شهید شده.

در مقابل، مهدی فر پلک نمی زد.

مادر و دختر جوانش در حال بیرون رفتن از مغازه با تشکر خداحافظی کردند.

مغازه خلوت شده بود.

خم شدم و تنگ سفالی را به دست گرفتم.

گفتم: هادی آقا! حال شما چطور است؟ حیف شد تُنگ گفت: اینجا نمی شکست، تو خانه مردم می شکست.

بهتر که شکست گفتم: آقای مهدی فر! چه شعر قشنگی را تابلو کرده اید: کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟ گفت: من مشتری که از در داخل می آید می شناسم؛ از کجا آمدی؟ تنگ شکسته را دادم دستش.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

تنگ شکسته 

تنگ شکسته